قرآن و سنت

خطبه مذکور در این منابع روایت شده اند: مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، شیخ طوسى(م460ق)، اقبال الأعمال، سید رضى الدین بن طاووس(م664ق)،مصباح الزائر،همان جنّة الأمان الواقیة(مصباح کفعمى)، شیخ تقى الدین کفعمى(م904/905ق)، بحارالأنوار علامه محمد باقر مجلسى (م1110/1111ق)، مسند الامام الرضا علیه السلام، شیخ عزیزاللّه عطاردى(معاصر).

مراجع مدعی تشیع قصد دارند که وجود روایت و خطبه در این منابع،  قرینه اى براى اثبات استناد خطبه به  على علیه السلام ذکر کنند و لذا مى گویند:(این خطبه، اگرچه در کتب اربعه اوّل یافت نمى شود، امّا در دیگر منابع معتبر وجود دارد!!) درباره منابع این خطبه، تذکر نکاتى مهم ضرورى است:
مسند الامام الرضا علیه السلام که توسط استاد شیخ عزیراللّه عطاردى خبوشانى جمع آورى شده و براى اولین بار در سال 1406 هجرى قمرى به چاپ رسیده است، خطبه غدیریه منسوب به  على علیه السلام را از «مصباح المتهجد» شیخ طوسى(ص524) نقل کرده است.(مسند الامام الرضا، ج2، ص21ـ26، ح28)
 مصباح کفعمى نیز این روایت را عینا از «مصباح المتهجد» نقل کرده است.
 علامه مجلسى در «بحارالأنوار»، خطبه را از «مصباح الزائر» نقل کرده است.
 
 سید رضى الدین بن طاووس نیز این خطبه را در «مصباح الزائر» و «اقبال الأعمال»، عینا از «مصباح المتهجد» نقل نموده است. بنابر چهار أثر مذکور، تنها مأخذ این خطبه، «مصباح المتهجد» شیخ طوسى است، پس این سخن که می گویند: «این خطبه در دیگر منابع معتبر وجود دارد» فاقد وجاهت است، زیرا دیدیم که مأخذ اصلى خطبه، یکى بیشتر نبوده، لذا استفاده از تعبیر «منبع» به جاى منابع، وجیه تر مى نماید. در ضمن کتابهایى که استناد شده، مملوّ از احادیث ضعیف و غیر معتبر هستند و صرف وجود یک حدیث در آنها، اعتبار آن حدیث را به اثبات نمى رساند.سند خطبه را مورد بررسى قرار مى دهیم. در طریق خطبه مورد بحث، اشخاص ذیل وجود دارند:
اول: جماعه، که یکى از آنها به قرینه اسناد قبل از این خطبه در«مصباح المتهجد»، شناخته شده و او حسین بن عبیداللّه غضائرى «ثقه» و مورد اعتماد مى باشد. دوم: ابومحمد هارون بن موسى تلّعکبرى (م385ق) که او نیز، ثقه و مورد اعتماد است.
سوم: ابوالحسن على بن احمد خراسانى حاجب، ناشناخته است و نام او در هیچ کتاب رجالى شیعه و غیر شیعه دیده نمى شود.
چهارم: ابوعمرو سعید بن هارون مروزى که ناشناخته است.
پنجم: فیّاض بن محمد بن عمر طوسى که ناشناخته است و در بین اصحاب  رضا علیه السلام ذکرى از او نشده است.
روش اهل حدیث چنین است که اگر در یک سند، فقط یک راوى ناشناخته وجود داشته باشد، آن سند را غیر قابل اعتماد مى دانند. حال آن که در این سند، سه راوى ناشناخته وجود دارد.بنابراین، سند خطبه، ضعیف تر از آن است که بتوان به وسیله آن، سخنى را به کسى منتسب نمود.
 
 پس نتیجه مى گیریم که هیچ راهى، از نظر علمى، براى تصحیح سند خطبه وجود ندارد و شهرتى نیز در کار نیست که اگر به «جابر بودن» آن قائل بودیم، بتواند ضعف موجود در سند را جبران نماید. البته، اگر چنین شهرتى هم در میان بود، شهرت روایى تلقى مى شد که آن هم، فاقد حجیّت مى باشد. پس با توجه به این که تنها سند این خطبه، از ضعف غیر قابل جبرانى برخوردار است، لذا اظهار نظر قطعى ما درباره خطبه مذکور، آن است که: این خطبه، قابل اعتماد نمى باشد و انتساب آن به  على علیه السلام کارى غیر علمى و ناشیانه است.
گاهی نیز جهت اثبات خطبه مذکور می گویند: از آنجا که نسبت به رجال روایت مهمل تصریحى بر جهل و قدح نشده است و میان دانشمندان نیز سخن یکسانى در بى ارزشى روایت مهمل وجود ندارد، و از سوى دیگر، علامه مجلسى با فرض بى اعتبارى و ضعف روایت مهمل، این خطبه را در «بحارالانوار» نقل کرده است، مى توان آن را تلقى به قبول کرد، به ویژه این که بزرگانى چون شیخ طوسى، ابن طاووس، کفعمى، حرّ عاملى و امینى، این خطبه را نقل کرده اند.(فصلنامه علوم حدیث، ش7، ص193)
 
در پاسخ باید گفت: حضرت علی علیه السلام می فرماید: أنظروا إلى ما قال ولا تنظروا إلى من قال(یعنی به سخن نگاه کن، نه به گوینده سخن) و بنابراین صرف اینکه دانشمندانی آنرا نقل کرده اند، دلیل بر صحت آن نمی شود. حتی شیخ طوسى یکى از همین دانشمندان بوده است، امّا مى بینیم که اشخاصى چون ابن ادریس و علامه حلّى، در مواردى عدیده، سخنان او را مورد نقد قرار مى دهند و غلط هاى وى را در فقه و اصول و حدیث یادآور مى شوند و اینکه کسى از علما رجال، مهمل را مجهول ندانسته نیز کاملا غلط و اشتباه است. دانشمندانى که رجال مهمل را از اقسام مجهول(یا عین مجهول) دانسته اند، همچون:
·         میرداماد، مهمل را مانند مجهول دانسته است(الرواشح السماویة، ص60ـ63)
·         علامه حلّى(م726ق)(مبادى الوصول،ص206 و207)
·         ابن صلاح شهرزورى(م642ق)(مقدمة ابن الصلاح فى علوم الحدیث،ص53 و54)
·         محیى الدین نواوى(م672ق)(التقریب،ص210و211)(ضمن تدریب الراوى)
·         ابن کثیر دمشقى(م774ق)(الباعث الحثیث،ص92)
·         جلال الدین سیوطى(م911ق) (تدریب الراوى،ص210و 211)
·         بیقونى شافعى(م1080ق)(شرح المنظومة البیقونیة،ص62)
·         بدرالدین ابن جماعة (م733ق)(المنهل الرّوى،ص66)
·         محمد بن وزیر یمانى(تنقیح الأنظار،2/192)
·         سخاوى (م902ق) (فتح المغیث، ص135ـ145)
·         نورالدین عتر(منهج النقد فى علوم الحدیث،ص90 و9)
 
اینکه جناب حلّى در «خلاصة الأقوال»، فصلى را براى رجال مهمل اختصاص نداده است، دلیل نمى شود که او رجال مهمل را ثقه یا ممدوح مى دانسته و یا به روایت آنها عمل مى کرده است، زیرا اساسا حلّى در کتابش، در صدد معرفى رجال بوده و از آن جهت که رجال مجهول و مهمل را ـ به دلیل اینکه اطلاعى از آنها در دست نیست ـ نمى توان معرفى کرد، بنابراین، نامى از آنها به میان نیاورده است. حال، باید پرسید: آیا عدم معرفى آنها در این کتاب، دلیل اعتبار روایت آنها از نظر حلّى است؟ مگر همین جناب حلّى نیست که مى گوید: عدم کذب یک راوى باید احراز شود تا روایت او مورد قبول قرار گیرد؟(مبادى الوصول، ص206) و اماجناب مجلسى در بحارالأنوار، اصلا مقید به اینکه روایاتش صحیح و معتبر باشد، نبوده است. بنابراین دلایل شما برای اثبات این خطبه باطل هستند.
 
  • ۹۴/۰۵/۳۱
  • مسلمان موحد